آرزوهای بزرگ جیبی (افق)
پیپ، کودکی یتیم، در قبرستان با مجرمی فراری و مرموز برخورد میکند. سپس پیرزنی ثروتمند و دختری زیبا و مغرور به اسم استلا در زندگی او ظاهر میشوند. در همان حال، شخصی نامعلوم ثروتی به او میبخشد. پریپ هفت ساله، زندگی محقر و فروتنانهای را در کلبهای روستایی، با خواهری بدخلق و سختگیر و شوهر خواهرش «جو گارگِری» آهنگری پرتوان اما مهربان و نرمخو، میگذراند. او که روزی برای سر زدن به قبر مادر و پدرش به گورستان میرود، بهطور اتفاقی با یک زندانی فراری محکوم به اعمال شاقه به نام «آبل مگویچ» روبرو میشود. آن زندانی، داستانی ترسناک برای کودک سر و هم میکند تا او نانی برای رفع گرسنگی و سوهانی برای رهایی خویش از غل و زنجیری که به دست و پایش بستهاست، بیاورد. پیپ هم از روی ناچاری و هم از دلرحمی او را یاری میکند. مدت زمانی از آن ماجرا میگذرد و پیپ کوچک، توسط زنی میانسال و ثروتمند موسوم به «میس هاویشام» (یکی از استادانهترین شخصیتهای خلقشده توسط دیکنز) اجیر میشود تا گهگاه برای همنشینی و سرگرم کردنش پیش او بیاید. هاویشام که در گذشتهای دور و به هنگام عروسی، معشوقش او را بیرحمانه ترک گفته، از آن زمان، به زنی دلسرد و انتقامجو بدل گشتهاست.
بی خانمان جیبی (افق)
بینوایان جلد 2 جیبی (افق)
دفتر خاطرات فرشته ها (افق)
دور دنیا در هشتاد روز (افق)
آقای فاگ که در لندن زندگی آرامی دارد ناگهان روز دوم اکتبر 1872 با دوستانش شرط میبندد که کرهی زمین را هشتاد روزه دور بزند و دوباره به لندن برگردد. دوستانش و بسیاری از مردم معتقدند که چنین چیزی امکان ندارد، چون کافی است که او در راه از کشتی یا قطاری جا بماند و یا گرفتار طوفان یا دزدان شود؛ اما او چنان مصمم است که با شتاب به خانه میرود، فوری ساکی برمیدارد و با خدمتکارش قطاری میگیرد و به راه میافتد. اما چرا کارآگاه فیکس او را تعقیب میکند؟ آیا نجات آدا، همسر مهاراجه از مرگ کار عاقلانهای است؟ و بالاخره آیا آقای فاگ همهی ثروتش را به خاطر این شرطبندی عجیب از دست نخواهد داد؟
رنگین کمان کلاسیک 1 باغ مخفی (افق)
داستان باغ مخفی در مسیر معجزه پیش میرود، همان معجزهای که نسلهاست این کتاب را زنده نگه داشته است. در نه سالگی آن را کشف کردم، درست همان سنی که مری، قهرمان داستان یتیم شد و او را از هندوستان به انگلستان فرستادند تا در خانهای پر از رمز و راز زندگی کند. شخصیت مری به گونهای نبود که خوانندهی رمان به سرعت به او علاقمند شود و همین رمز جذابیتش بود. بداخلاق و تنها بود و مانند باغی که پیدا کرد به شدت به توجه نیاز داشت. از این رو، خوانندهای بدبین هم تحت تاثیر باغ مخفی قرار خواهد گرفت. این داستان امید بخشی و لطافتی عمیق دارد؛ این احساس که معجزه رخ میدهد، به شرطی که از ته دل باورش داشته باشید و دست به کار شوید. پس کتاب را باز کنید و خود را به دست این معجزه بسپارید...
رنگین کمان کلاسیک 2 جادوگر شهر از (افق)
عنی تاکنون پیش نیامده که شخصیتّای ماندگار داستانی، همچون دوستانی صمیمی، در تمام طول زندگی همراهتان باشند؟ جادوگر شهر اُز شما را با سه شخصیت کاملا فراموش ناشدنی آشنا میکند. تپشهای قلبتان ناگهان شما را بهیاد هیزمشکن حلبی میاندازد که در آرزوی داشتن قلب میسوخت. با دیدن هر مترسک از خوتان میپرسید: «یعنی این یکی هم میخواهد راه بیوفتد و دنبال مغزش بگردد؟» هر وقت هم شیری میغرد بهیاد شیر بزدلی میافتید که در سرزمین ازُ دلتان را لرزانده بود. و این جادوی دیگری است که از عهدهی داستانی ماندگار برمیآید: واقعیت دیگری را به آنچه به چشم میبینیم میافزاید... پس کتاب را باز و سفر به صفحاتش را آغاز کنید. این سفری کاملا متفاوت است و پس از آن هرگز همان آدم قبلی نخواهید بود.
رنگین کمان کلاسیک 3 شاهزاده خانم کوچولو (افق)
کتاب خواندن بچهها و بزرگ سالها با هم فرق دارد. ادم بزرگها برای سرگرم شدن کتاب میخوانند، درحالی که کوچکترها کتاب میخوانند تا زندگی کردن بیاموزند. روزی، در دوران دبستان، صمیمیترین دوستم کتابی به من داد که حتی اگر بگویم زندگیام را عوض کرد، باز حق مطلب را ادا نکردهام. جون کاملا با قهرمانش، سارا کرو، همذات پنداری میکردم. ما ترسهای مشترکی داشتیم و نبردهایمان در زندگی درست عین هم بودند. شجاعت سارا کرو همیشه من را به جلو میراند. با خودم میگفتم اگر سارا سرانجام پیروز شد، من هم میتوانم پیروز شوم. این گونه شاهزاده خانم کوچولو در زندگیام تبدیل به تکیهگاهی همیشگی شد، فانوس راهنمایی که تا امروز با من بوده است.
رنگین کمان کلاسیک 4 آن شرلی در گرین گیبلز (افق)
برگرداندن هر بچهای به زندگی تیره و تار نوانخانهای دلگیر کار سختی است، اما آن شرلی ۱۲ ساله آنقدر خودش است که آدم را خلع سلاح میکند. بعد از چند دقیقه حس میکنید غیر ممکن است بتوانید رهایش کنید برود. تعجبی ندارد که متیو و ماریلا کاتبرت هم دلشان نیامد او را با پسری که برای کمک در کارهای مزرعه احتیاج داشتند عوض کنند. این قدرت تخیل آن شرلی است که به او کمک کرد از بیتوجهی جان سالم به در ببرد، تخیلی که به زندگی دیگران هم غنا میبخشد و مردم را به سویش میکشاند. در این میان ، لوسی ماد مونتگمری با نبوغش کاری میکند که خیال کنید وارد دنیای واقعی آن شرلی شدهاید، نه دنیایی که نویسنده برایش خلق کرده است.
سرزمین پدری (افق)
در آغاز، آرزویی بزرگ بود: مهاجرت به آلمان، کار کردن، پسانداز کردن، بازگشت به ایتالیا و شروع زندگی دوباره با ثروت و خوشبختی. پدر بنونوتو در آلمان تصمیم میگیرد، بعدها هتلی در روستای محل تولدش در ایتالیا بسازد، اما هزینههای سنگین زندگی در آلمان این آرزو را هر روز کمرنگتر و کمرنگتر میکند و سرانجام بنونوتو تنها کسی است که به آرزوی پدر فکر میکند. آیا او موفق میشود؟