آب چال (نردبان)
در اين كتاب بچهها با اعداد آشنا ميشوند. آنها ومخاطبان بزرگتر، جانوران بسياری را خواهند شناخت و با برخی از زيست گاههای اين جانوران نيز آشنا خواهند شد.
از ويژگيهای ديگر اين كتاب وجه معما گونه و سرگرم كنندهی آن است. اگر به تصاوير دقت كنيد، در هر كدام سايهی جانورانی را خواهيد يافت كه در نگاه اول به چشم نميآيند، اما حداقل ده حيوان در لابهلای هر يک از تصاوير پنهان شدهاند! تصاوير ديگری هم هست! به تصاوير خوب توجه كنيد. خودتان آنها را كشف كنيد!
تصويرگر اين كتاب “گرم بيس” از چهرههای بين المللی در خلق كتابهای مصور است. برخي از كتابهای او چند ميليون جلد به فروش رسيده است. آبچال يكي از زيباترين و جذابترين كتابهای اوست.
آبشار یخ (افق)
شاهزاده خانم سولویگ و خواهر و برادر کوچکش، با شروع جنگ به قلعهای در میان کوههای سر به فلک کشیده پناه میبرند. بچهها هر روز چشم به راه رسیدن خبر پیروزی پدرشان هستند تا به خانه بازگردند. اما زمستان از راه میرسد و با یخ بستن آبدره، همه در قلعه گرفتار میشوند. خیلی زود عدهای از جنگجویان مسموم میشوند و میمیرند و بچهها دیگر نمیدانند به چه کسی تکیه کنند.
آخرین بچه های زمین 1 (پرتقال)
جک یک پسر معمولی بود: سیزده ساله، با یک زندگی بیحادثه در شهر کسلکنندهی ویکفیلد. اما حالا او یک قهرمان است. قهرمان هیولاها!
چهلودو روز پیش، هیولاها و زامبیها به شهر حمله کردند و فقط جک و دوست نابغهاش کوئینت، به همراه دیرک قلدر مدرسه و ژوئن تنها بچههای روی زمین هستند که باید با هیولاها مبارزه کنند. این وسط، یک هیولای سمج... بهتر است بگوییم یک هیولای خیلی خیلی وحشتناک و غولپیکر سمج دست از سر جک برنمیدارد. حالا جک و تیمی که تشکیل داده، باید این هیولای گندهبک را نابود کنند. یعنی موفق میشوند؟؟؟!
آخرین بچه های زمین 2 (پرتقال)
تعداد زامبی ها روز به روز کمتر میشود. آنها در حال ناپدید شدن هستند و این یکجورهایی خبر خوبیست، چون زامبیها عموماً از مغز انسانهای زنده تغذیه میکنند! ولی این موضوع معمولی و بی اهمیت، چیز مشکوکی به نظر میرسد. چه کسی و برای چه هدف شومی آنها را احضار میکند؟ هیچکس نمیداند. قطعاً اتفاقات بدی دارد میافتد.
حدود یک ماه قبل، ما هیولای شرور بزرگی به نام بلارگ را شکست دادیم. آنوقت گفتیم: ما قهرمانیم! قهرمانهای بعد از پایان دنیا. و قهرمانها باید بعد از پایان دنیا ماجراجویی کنند!
حالا هم برگشته ایم با یک بریز و بپاش حسابی با هیولاهای سالن پذیرایی پیتزافروشی، جنگ با یک وُرمانگلوس، همان کرم غولپیکر عجیبوغریب، یک سیستم استریو که در واقع یک بمب است و رویارویی با شیطانی باستانی که دنیاهای بیشماری را نابود کرده!
آخرین بچه های زمین 3 (پرتقال)
بعد از حملهی زامبی ها، زندگی برای جک سالیوان و دوستانش بر وفق مراد است. آنها دار و دسته ای از رفقای هیولا را دور خود جمع کردهاند، بساط زامبی کُشی شان به راه است و طوری زندگی میکنند که انگار دنیا یک بازی ویدئویی بینظیر است!
اما جک حقیقت وحشتناکی را کشف میکند! احتمالاً آنها آخرین بچه های روی زمین نیستند. این خبر برای همه شگفت انگیز است، بهجز جک. او مطمئن است بهمحض اینکه انسانهای زنده ی دیگری پیدا شوند، دوستانش از دورش پراکنده خواهند شد و دیگر قهرمان یکه تاز بازیها نیست. او از تنهاییِ دوباره وحشت دارد. برای همین میخواهد به همه ثابت کند که بدون دیگران، همه چیز بی نقص است و هیچ چیز دیگری نمیتواند ذره ای بهتر از این باشد!
فقط یک مشکل کوچک وجود دارد. پادشاه بدجنسها فراتر از یک هیولای معمولی است! او نهتنها شرور است بلکه قدرت جادویی عجیب و غریبی هم دارد.
آخرین شاگرد 10 خشم هفتمین پسر (افق)
تام به دنبال آلیس و فیند به برج تاریک میرسد. او حدس میزند آلیس اسیر لوکراستاست و برای مبارزه با جادوگران برج و لوکراستا از بوگارت کمک میگیرد. بوگارت در این مبارزه خون همهی جادوگران را میمکد اما فقط نامهای از آلیس پیدا میکند که برای تام نوشته دیگر نمیتواند همراهش باشد. آیا تام میتواند حرفهای آلیس را باور کند؟
آخرین شاگرد 2 طلسم بین (افق)
در تالارها و سردابههای زیرزمین، موجودی کمین کرده که محافظ هرگز نتوانسته آن را نابود کند، موجودی به نام بین، اما بین تنها دشمن مردم منطقه نیست. کوییزیتر هم از راه میرسد و با هر کس و هرچیز که جلوی قدرت تاریکی و کارهای شیطانیاش را بگیرد، مبارزه میکند. توماس وارد و محافظ باید برای جنگ پیشرویشان آماده شوند.
آخرین شاگرد 3 شب دزد ارواح (افق)
سرما و تاریکی از راه میرسند. محافظ و شاگردش، حالا باید در مقابل بوگارتها، جادوگران و اشباحی که در منطقه پرسه میزنند، حواسشان را بیشتر جمع کنند. وقتی میهمان ناخوانده سر میرسد، محافظ تصمیم میگیرد به خانهی زمستانیاشب برود؛ مکانی سرد و دلگیر و پر از رمز و راز. اما میهمان ناخوانده کیست؟ و آیا توماس برای رویارویی با ماجراهای بعدی آماده است؟
آخرین شاگرد 4 هجوم فیند (افق)
اتحاد جادوگرها خطر جدیدی دنیای توماس وارد، شاگرد محافظ را دوباره به هم میزند. توماس یاد گرفته است که چطور با بوگارتها و اشباح مبارزه کند، اما سه قبیله از جادوگرها تصمیم گرفتهاند با کمک یکدیگر شیطانِ خطرناکی را آزاد کنند. توماس و محافظ دوباره به سفری پرماجرا میروند، اما آیا توماس وقتی با قدرتمندترین دشمنش برخورد کند، موفق خواهد شد؟
آخرین شاگرد 5 خشم چشم خونی (افق)
توماس وارد بیش از دو سال با موجودات دنیای تاریکی مبارزه کرده است. او شاگرد محافظ بوده و با خطراتی عجیب برخورد کرده و زنده مانده است. اینبار چشم خونی منطقه را تهدید میکند و هر چیزی را که سر راهش قرار بگیرد، از بین میبرد. توماس باید پیش استاد پرتوقع و سختگیر دیگری مهارتهای رزمی را فراگیرد. اما آیا او میتواند از پس خشمخونی برآید؟
آخرین شاگرد 6 برخورد شیاطین (افق)
شاگرد محافظ، تام وارد باید از منطقه در مقابل موجودات دنیای تاریک دفاع کند. اما مادرش از یونان برگشته تا از تام کمک بگیرد. یکی از جادوگران خطرناک و قدیمی یونان به نام اردین به دنبال نابودی مادر تام است. مادر تام هم ارتش بزرگ و نیرومندی تشکیل داده که دوستان تام، آلیس و گریملکین در ان حضور دارند. از طرفی اگر تام در این جنگ به آنها بپیوندد، محافظ دیگر او را به شاگردی نمیپذیرد. پس در این مبارزه چهچیز قربانی خواهد شد؟
آخرین شاگرد 8 خشم پنهان (افق)
تام سال سوم کارآموزی را گذرانده و در این مدت با بوگارت ها، جادوگران، و جادوگر جادوگران مبارزه کرده است؛ فیند کمین کرده تا تام را ضعیف و ناتوان به چنگ آورد و موریگان تهدیدش کرده که هرگز پایش را به ایرلند نگذارد. اما تام و دوستانش مجبور می شوند به ایرلند فرار کنند. جایی که جادوگران تاریکی قدرت زیادی دارند. شرایطی به وجود آمده که به هیچکس نمی شود اعتماد کرد. آیا تام موفق می شود خودش را از شر دشمنانش رها کند؟