آدم های معمولی جهان را تغییر می دهند این منم رزا پارکس (مهرسا)
من همیشه از حق خودم دفاع میکنم.
رُزا پارکس زن سیاهپوست آمریکایی و از فعالان جنبش مدنی آمریکا بود. او را مادرِ جنبش آزادی مینامند.
در سال 1955 ، وقتی پارکس صندلیاش در اتوبوس را به یک مرد سفیدپوست نداد، دستگیر و جریمه شد. با این
اقدام اعتراضی او، سیاهپوستان شبکهی سراسری ترابری آمریکا را تحریم کردند. بعد از گذشت بیش از یک سال،
دادگاه تفکیک نژادی در اتوبوسهای عمومی را ممنوع اعلام کرد. رزا پارکس سالها کوشید تا مردم را آگاه کند
که از حق خود دفاع کنند و مقابل تبعیض نژادی بایستند.
آدم های معمولی جهان را تغییر می دهند! مارتین لوترکینگ (مهرسا)
مارتین لوترکینگ سیاهپوستی آمریکایی و از فعالان جنبش نژادپرستی بود. سال 1955، بعد از اینکه در یکی از ایالتهای آمریکا، زن سیاهپوستی به نام رُزا پارکس قبول نکرد جای خودش را در اتوبوس به یک سفیدپوست بدهد، مارتین هم به همراه بقیهی سیاهپوستها شبکهی سراسری حمل ونقل کشور را تحریم کردند. او در راه این مبارزات به زندان هم افتاد. 28 آگوست 1963، مارتین معروفترین سخنرانی خود را در واشینگتن انجام داد. او معتقد بود باید در مسیر صلح حرکت کرد تا ندای آزادی به گوش همهی دنیا برسد.
خانوادهها و گروهها همیشه یکجور نمیمانند و تغییر میکنند.
آموزش مفاهیم با پوملو فیل فیلسوف1 سفر دور و دراز (هوپا)
پوملو، فیل فیلسوفِ صورتی، وقتی خیلی کوچولو بود، تفاوتها را نمیشناخت، مثلاً نمیدانست فرق بین «اینجا» و «جای دیگر» چیست؟ یا فرق بین «غریبه» و «آشنا» یا «کدر» و «شفاف» یا «تنها» و «با هم» یا... پوملو همینطور که بزرگ میشد، کمکم فهمید که بعضی چیزها در این دنیا روشن هستند و بعضی چیزها تاریک. او فهمید که در این دنیای بزرگ خیلی چیزها با هم تفاوت دارند.
آموزش مفاهیم با پوملو فیل فیلسوف2 شکل ها (هوپا)
پوملو، فیل فیلسوفِ صورتی، خیلی زود فهمید که دنیا پُر از شکلهای جورواجور است. او به همهچیز با دقت نگاه کرد تا بفهمد چهشکلی است. پوملو فهمید کوهها «مثلثی» هستند! بعد فهمید که قیفِ بستنی هم «مثلثی» است. خوب هم که به خروس نگاه کرد، دید نوک خروس هم «مثلثی» است. پوملو کمکم با «گردِ» کج و کولهی سیبزمینیها هم آشنا شد و خیلی زود شکلهای دیگر را هم کشف کرد. پوملو حتی به شکلِ بیشکلِ ابرها هم با دقت نگاه کرد و فهمید که هی شکلشان عوض میشود.
آموزش مفاهیم با پوملو فیل فیلسوف3 رنگ ها (هوپا)
پوملو، فیل فیلسوفِ صورتی، خوب که به اطرافش نگاه کرد، فهمید که دنیا رنگارنگ است. او «آبیِ» آسمان را شناخت و فهمید با «آبیِ» یخزدهی زمستان و «آبیِ» خاموش و تاریک شب فرق میکند. پوملو فهمید که پرتقال «نارنجیِ» نارنجی است، غروب آفتاب هم «نارنجی» است و کمکم فهمید پاییز هم «نارنجی» است؛ یکجور نارنجیِ غمانگیز. پوملو اینطوری با دنیا و رنگهایش آشنا شد و فهمید یکعالمه «قرمز» در دنیا وجود دارد که هیچکدام شبیه آنیکی نیست...