ماکاموشی 17 سبیل هایت را بپا استلین (هوپا)
به «ماکاموشی»، جزیرهی جوندگان جسور، خوش آمدید!
من جرونیمو استیلتُن هستم. سردبیر پُرفروشترین روزنامهی جزیره ی ماکاموشی. ولی بیشتر دوست دارم داستانهای ماجراجویانه بنویسم. کتابهای من توی ماکاموشی مثل توپ صدا میکنند و حسابی پُرفروش اند! از پنیر سوئیسیِ تازه تازه خوشمزهتر و از پنیر چدارِ کهنه تندوتیزترند. سبیلچسب و بامزهاند، خندهدار و فرا موش نشدنی. دهنتان را آب میاندازند، به سبیلهایم قسم!
مامان بزرگ خوش مزه خانواده ی جورواجور (کتاب پرنده)
مامان بزرگ شگفت انگیز من (میچکا)
مامانبزرگ شگفتانگیز من، در شهر دیگری زندگی میکند. هر وقت نوهاش نزد او میرود میبیند که چگونه یک عالمه کارهای جادویی انجام میدهد. منظور از کارهای جادویی تبدیل یک موش به کالسکهران یا یک خوک به خدمتکار نیست.
از کارهای جادویی او، ریختن تفاله چای پای گلدان یا خردهنانها برای گنجشکها است. البته او وقتی این کار را میکند که هوا سرد باشد و پرندگان برای به دست آوردن غذا مشکل داشته باشند. اما مهمترین قسمت زندگی او زیرزمینش است. همانجاست که دخترک داستان متوجه چیز مهمی میشود.
داستان “مامانبزرگ شگفتانگیز من” روایت ساده و خاطرهگونه دخترکی از مادربزرگش است. به قول خودش مادربزرگ جادویی. خاطرات او کودکانه و ملموس است.
هرچند امروزه با تغییرات زندگی شهری کمتر میتوان چنین کارهایی را از مادربزرگها دید. البته یک موضوع را نباید فراموش کرد و آن ذهن خلاق و پر ایده مادربزرگ است. ذهنی که از هر چیز کهنه یا به ظاهر دور ریختنی، کلی فایده و استفاده بیرون میکشد.
اگر کتاب را بخوانیم متوجه میشویم او نه تنها یک مادربزرگ دیروزی که فردی امروزی است و حتی میتوان گفت همهزمانی.
به نظر من تصویرگر هم در به تصویر کشیدن چنین مامانبزرگی، زیرکی به خرج داده و بهخوبی توانسته است شخصیت واقعی مامانبزرگ را از دل کلمات به روی صفحات کاغذ بیاورد و او را تبدیل به تصویری دیدنی و ملموس کند.
مامان تو بهترینی (پرتقال)
مامان جدید من (پرنده آبی)
مامان جیغ جیغو (پرنده آبی)
کتاب « مامان جیغ جیغو » یک کتاب تصویری است که متنها و تصویرها در پیوند با هم داستان را روایت میکنند.
داستان درباره پنگوئن کوچکی است که مادر با عصبانیت جیغ بلندی بر سرش میکشد. با جیغ کشیدن مادر بدن پنگوئن کوچولو هزار تکه میشود و هر تکهاش جایی پرتاب میشود. پنگوئن کوچولو در ادامه داستان به دنبال تکههای بدنش میگردد و میگوید که برای هر کدام چه اتفاقی افتاده است. در پایان داستان، مادر پنگوئن کوچولو که پشیمان شده است و تکههای بدن او را جمع میکند، میدوزد و از او معذرت خواهی میکند.
داستان اینگونه آغاز میشود: امروز صبح مامانم جیغی کشید که بدنم هزار تکه شد و هر تکهاش یک جا رفت!
روح کودکان بسیار لطیف و شکننده است، هر گونه خشونتی به آنها آسیب میرساند. در داستان گفته میشود بدن پنگوئن کوچک هزار تکه میشود، اما در واقع این روح اوست که با فریاد مادرش آسیب میبیند.
اما مهر مادری همیشه کارساز است، مادر پنگوئن با عذرخواهی دل او را به دست میآورد و تکههای گسسته روحش را دوباره به هم وصل میکند.
در نگاه اول داستان بسیار ساده به نظر میرسد. اما مفاهیم عمیقتری با درونمایه روانشناسی در پشت آن وجود دارد.
از آنجا که کودکان و نوجوانان در بیشتر موارد خود را به جای شخصیتهای کتاب یا قهرمانهای اصلی داستان میگذارند، این همانندسازی به آنها کمک میکند تا مشکلات خود را شناسایی کنند و هنگامی که درمییابند در رویارویی با اینگونه مشکلات تنها نیستند، احساس آرامش و امنیت میکنند و از تنهایی و تشویش آنها کاسته میشود.
این داستان به تاثیر خشونت بر روی کودکان اشاره دارد و از آن میتوان برای آشنا کردن کودکان با حقوقشان بهره برد.
مامان خوش مزه خانواده ی جورواجور (کتاب پرنده)
مامان مثل هیچ کس نیست (پرتقال)
این مامان با همهی مامانها فرق دارد. او اجازه میدهد بچه هر چه قدر میخواهد شکلات بخورد، یک عالم بازی کند، شبها دیر بخوابد و خلاصه هر آتشی دلش میخواهد بسوزاند. بیشتر بچهها بدشان نمیآید که چنین مامانی داشته باشند. معلوم است، خب اینجوری خیلی خوش میگذرد. اما این مامان با بقیه یک فرق بامزه دارد...این مامان مثل هیچکس نیست!
مانیانالند سرزمین فرداها (پرتقال)
مکس عاشق فوتبال است اما پدرش طبق معمول اجازه نمیدهد برای عضویت در تیم فوتبال ثبتنام کند. در سانتا ماریا، روستای محل زندگی مکس، قلعهای قدیمی وجود دارد؛ داستانهای زیادی که دربارهی این قلعه روایت شده، آن را تبدیل به مکانی رازآلود کرده است. برخی اعتقاد دارند که روح مردمانی که روزگاری از ظلم حاکم شهرشان فرار کردند و در این قعله پناه گرفتند، هنوز در آنجا به جا مانده است و برخی معتقدند که پناهگرفتگان دزد و قاتل بودند. مکس که با پدرش زندگی میکند در گشتوگذار اطراف قلعه نام مادرش را در بین نامهای حکشده بر روی دیوارهی آنجا میبیند و تصمیم میگیرد به راز نهان در این قعله پی ببرد.
ماه بود و روباه (کانون پرورش فکری)
روباه داستان ما که خیلی عاشق ماه بود یک شب تصمیم میگیرد که بالای کوه رفته و ماه را از آسمان بردارد و به لانهی خود ببرد. دیگران هم آنقدر خوابشان سنگین بود که نفهمیدند جای ماه در آسمان خالی است. اما ماه در لانهی روباه هرشب بزرگ و بزرگتر می شد تا اینکه … .داستانی لطیف با تصاویری که دارای ارزش هنری هستند کودک را همزمان با یک مفهوم انسانی و علمی آشنا می کند.
بر اساس این کتاب انیمیشن زیبایی ساخته شده است.
ماهی عجیب (پرتقال)
ماهی عجیب این داستان بیتوجه به بقیهی ماهیها شنا میکرد و پیش میرفت، بالا، پایین، بالا، پایین.
حالا ماهی کوچولو باید همراه ماهی عجیب راه بیفتد و به او کمک کند خانوادهاش را پیدا کند.
هرسال نزدیک به دوازده میلیون تن پلاستیک به اقیانوسها سرازیر می شوند. مثل این است که هر یک دقیقه، یک کامیون زبالهی پر از پلاستیک را در اقیانوس تخلیه کنیم! کوچکترین قدمی هم که برای نجات زمین از آلودگی و نابودی برداریم، تاثیرات بزرگی خواهند داشت. این کتاب اولین قدم در مسیر نجات زمین است.