آماده باش (پرنده آبی)
مامان جون اردوگاه اصلا
اونطوری که فکر می کردم نیست میدونم که دوست های پولدار محله مون فکر میکنن من
عجیب غریبم ولی مطمئن بودم که تو اردوگاه تابستونی همه بچه های روس شبیه منن و اون
وقت دیگه همه مون باهم شعر میخونیم وایمور میخوریم و دوست های صمیمی می شیم ولی نچ
دختر هایی که تو چادر منن
پنج سال از من بزگترترن و نمیخوان که من پیششون باشم تو اردوگاه اصلا برق نیست آب
لولبه کشی نیست و اصلا اصلا خبری از آبنبات و این ها نیست اون دستشویی تو آلونک هم حتی فکرش رو هم که
میکنم عقم میگیره من نمی تونم این وضع رو دو هفته تحمل کنم لطفا می آیی دنبالم
لطفا دیگه نمیتونم دوست دارم
آن روز سیاه (نردبان)
این کتاب ، دربارهی ماجرای تیراندازی پلیس به یک مرد سیاهپوست است و واکنشهای متفاوت یک خانوادهی سیاه پوست و یک خانوادهی سفید پوست را نسبت به این ماجرا دنبال میکند.
آن روز سیاه، داستان نژاد پرستی و ریشههای آن است. گفت و گو با کودکان در این باره میتواند آنها را به مبارزه با تعصب و تبعیض نژادی تشویق کند.
آنجا که ماه خانه دارد (پرتقال)
سال ۱۹۴۰ است و آنای نُهساله، ادموند یازدهساله و ویلیام دوازدهساله که بعد از مرگ پدر و مادرشان با مادربزرگ در لندن زندگی میکردند، حالا مادربزرگشان را نیز از دست دادهاند و پای جنگ جهانی دوم هم به پایتخت انگلستان باز شده است. از بد روزگار مادربزرگ هیچ وصیتی برای بچهها به جای نگذاشته و این سه خواهر و برادر باید به اجبار از شهر و دیار جنگزدهشان خارج شوند و سرپناهی برای خود بیابند.
آنا، ادموند و ویلیام با دانشآموزان یک مدرسه همراه میشوند و به یک روستا میروند تا جای امنی در خانهی ساکنانش برای خود پیدا کنند، اما آیا خانوادهای حاضر میشود هر سهتای آنها را باهم بپذیرد و خواهر و برادرها از هم جدا نشوند؟ آنهم در شرایط جنگی و کمبود غذا و...؟
آواز فاخته (پرتقال)
وقتی تریس به خودش میآید، خاطراتی مبهم و وهمآلود را به یاد میآورد که هیچکدامشان تصویری واضح از او به حافظهاش نمیآورند. لای موهایش برگهای خشکیده پیدا میکند و کف اتاقش رد پای کفشهای گلی، اما هربار صبح که بیدار میشود به یاد نمیآورد که شب گذشته کجا بوده و چه میکرده و چرا اشتهایی وصفناشدنی پیدا کرده. چیزی نمیگذرد که تریس با دیدن نشانهها و اتفاقهای مشکوکی که اطرافش اتفاق میافتد متوجه غیرعادی بودن خودش و شرایطش میشود. او دیگر تریس نیست، پس خود واقعیاش کجاست؟
آیزاک نیوتن چه کسی بود؟ (فاطمی)
اپل و رین (هوپا)
اپل دختر نوجوانی است که با نانا، مادربزرگش زندگی میکند. مامانش یازده سال پیش، وقتی اپل خیلی کوچک بود آنها را تنها گذاشت و رفت. حالا مامان بعد از مدتها برگشته. سوأل اصلی اپل از مامان این است: چرا رفتی و مرا تنها گذاشتی؟ اپل خیال میکند همهی مشکلاتش تمام شده است. فکر میکند مامانش او را میفهمد، نوجوانبودنش را میفهمد و او را آزادتر خواهد گذاشت. اما درست شبیه به همان کریسمسِ طوفانی که مامان او را تنها گذاشته بود، زندگیاش پر از درد میشود. نمیداند با مامان زندگی کند یا با نانا، مادربزرگش. آن وقت اپل با رین آشنا میشود، کسی که از خودش هم تنهاتر است. در این آشنایی اپل یاد می گیرد دنیا را با همهی تلخیها و شیرینیهایش همانطور که هست، بپذیرد. او یاد میگیرد که هنوز چیزهای زیادی برای کشفکردن وجود دارد. چیزهایی مثل خانواده، عشق و شعر...
اتولاین در دریا (میچکا)
- اتولاین تصمیم میگیرد به سفر برود.پدر و مادرش هم به او چنین توصیهای کردهاند. آنها دنبال موجود عجیبی به اسم پاگُنده هستند. وقتی که اتولاین روزنامهها را میخواند و به کارتپستالی که پدر و مادر فرستادهاند نگاه میکرد، آقای مونرو غصهدار شد. روز بعد اتولاین سراغ خرسی رفت که از کانادا آمده و در زیرزمین زندگی میکند. این بهترین فرصت برای آقای مونرو است که به سفر برود. او به بالای برج میرود. این بار خیلی بالا؛ انقدر بالا که تا بهحال نرفته و از همانجا سفرش را آغاز میکند، اتولاین وقتی متوجه سفر دوستش میشود به دنبالش راه میافتد آنهم از راه دریا. از همین نقطه است که سفر اتولاین شروع میشود همراه با ماجراهای زیادی که برایش اتفاق میافتد. ازجمله سقوط هواپیما در دریا و سرانجام… یکی از نکات مهم داستان “اتولاین در دریا” از اتولاین همراهی و همدلی نویسنده با حیوانات است. او، حیوانات را بهگونهای تصویر کرده که حس همدلی را در خواننده ایجاد کند. مثل خرسی که از کانادا آمده و در زیرزمین زندگی میکند. تصویر این خرس به همراه گفتگویی که اتولاین با او دارد باعث میشود تا خواننده احساسات درونی این خرس را درک کند. این خرس را میتوان نماد تمام مهاجرینی دانست که تکوتنها به سرزمینی دیگر میروند و گاهی مجبورند در بدترین نقاط یک شهر زندگی کنند. از خرس که بگذریم میتوانیم به موجودات دریایی اشارهکنیم. به نهنگهای غولپیکر که آقای مونرو با او سفرش را آغاز میکند. یا لاکپشتهایی که او پا رویشان میگذارد تا در آب فرو نرود. همچنین عقابهای بزرگی که آقای مونرو را به آسمان میبرند. بله آقای مونرو با این حیوانات به سفر کند. اتولاین هم با کمک یک گوزن به راهش ادامه میدهد. پایان داستان “اتولاین در دریا” هم جالب است. درواقع پایان داستان در خدمت کامل کردن تمام چیزهای است که در مورد حیوانات در این کتاب دیده میشود. اتولاین در دریا یک کتاب داستان ماجراجویی است و ما با داستانی روبرو هستیم که به محیطزیست و موجودات آن پرداخته و اهمیت میدهد. از تصاویر هم نمیگویم که مثل تمام کارهای کریس ریدل جذاب و دیدنی و پر از جزییات هستند.
اتولاین و روباه بنفش (میچکا)
ماجرای این قسمت از کتاب “اتولاین و روباه بنفش”، از آنجا شروع میشود که اتولاین بعضی از وسایل اضافی را که داخل کارتنی گذاشته و بیرون برد تا داخل سطل زباله بیندازد.
آخر او همین چند دقیقه پیش خانهاش را مرتب کرد. چون میخواست یک مهمانی شام بدهد. او در لابی با کسی برخورد کرد که تا آنوقت او را ندیده بود.
نکته جالب در مورد این ناشناس این بود که موهای روشنی داشت و دستکشهای لنگهبهلنگه به دست کرده بود. علاوه بر این دوستی قدکوتاه و پشمالو داشت که پاهایش خیلی بزرگ بودند.
اتولاین با دیدن دختر یاد کسی افتاد اما نمیدانست چه کسی؟ بعد از گفتگویی کوتاه با دخترک به راهش ادامه داد. اما ماجرای اصلی از جایی شروع شد که او به سطلهای زباله رسید. سطلهای زباله چرخدار توی کوچهای نزدیک برج فلفلدان.
اتولاین در سطل مربوط به طبقه ۳۴ را باز کرد تا زبالهها را توی آن بریزد که یک صورت پشمالو از آن بیرون زد. یک روباه پشمالو آنجا زندگی میکرد… .
کریس ریدل در این داستان از مجموعه هم اتولاین و هم خوانندهاش را باشخصیتهای تازهای آشنا میکند. یکی از مزیتهای این مجموعه همین شخصیتهای تازه است.
این شخصیتهای جدید در کنار شخصیتهای که کم و بیش در همه داستانها حضور دارند، فضای هیجانانگیزی میسازند که ماجراها را از یکنواختی بیرون آورده و خواننده را کسل و دلزده نمیکنند.
این شخصیتهای تازه به خوانندهی کودک این نوید را میدهند که جهان جای بزرگی است، گاهی آدم ممکن است با افرادی برخورد کند که هرگز به فکرش نمیرسیده. کسانی که خیلی با او فرق دارند یا به شکل عجیبی شبیه او هستند. خلاصه اینکه دنیا جای ناشناختهها و محل کشف تازههاست.
نکته جالب داستان “اتولاین و روباه بنفش”، ماجرای عاشقانهایست که به تدریج شکل میگیرد.
راستی در آغاز از میهمانی که اتولاین قرار است برگزار کند نگفتم! برای اینکه بدانید چه کسانی برای شام میآیند و چه اتفاقی در آنجا میافتد باید کتاب “اتولاین و روباه بنفش” را بخوانید.
اتولاین و گربه زرد (میچکا)
اتولاین به همراه آقای مونرو در آپارتمان ۲۴۳ زندگی میکرد. آپارتمان آنها در ساختمان بلندی قرار داشت که به برج فلفلدان معروف بود.
آقای مونرو دوست عجیب اتولاین بود. او موهای بلندی داشت. ولی از شانه کردنشان خوشش نمیآمد. او از باران هم خوشش نمیآمد. برعکس، اتولاین همه جور هوایی را دوست داشت و شانه کردن موهای آقای مونرو را خیلی دوست داشت، چون هم برایش آرامشبخش بود و هم وقتی مشکلی داشت یا نقشهای میکشید به او کمک میکرد بهتر فکر کند.
پدر و مادر اتولاین دور دنیا سفر میکردند و چیزهای عجیبوغریب جمعآوری میکردند. آقای مونرو هم یکی از همین چیزهای عجیب بود که از سرزمینی دیگر آورده بودند. وقتی آقای مونرو پیش اتولاین بود آن دو خیالشان راحت بود. برای همین به سفر میرفتند اما خبر نداشتند که وقتی آنها نیستند این دو چه مأموریتهایی را انجام میدهند… .
ازجمله مأموریتی که در این داستان انجام میدهند به دام انداختن یک دزد معروف که جواهرات زیادی را دزدیده. همهچیز هم با نقشه دقیقی که باهم کشیدهاند پیش میرود.
رمانهای گرافیکی یا تصویری امروزه بین کودکان و نوجوانان طرفداران زیادی دارد چراکه در اینگونه از داستانها بخشی از داستان از طریق تصویر روایت میشود.
تصاویر میآیند که در بعضی جاها تکمیل کنندهی متن نوشتاری باشند. مثلاً تصویرِ شخصیت یا یک ماجرا را میکشند و گاهی هم این تصاویر داستان را پیش میبرند بهگونهای که گاهی نیاز اندکی به متن در صفحه کتاب دیده می شود.
گاهی هم اصلاً نیازی به آوردن متن نیست. چون تصاویر گویا و حتی بیشتر از آن داستان ساز هستند.
کریس ریدل دراین مجموعه شخصیت تازهای خلق کرده است. دختری به اسم اتولاین موجودی که شکل عجیبی دارد.
موجودی با موهای بلند که اغلب صورتش را پوشانده و شبیه هیچ موجود دیگری نیست و همین باعث مرموز بودنش میشود. این دو شخصیت هر بار درگیر ماجرایی میشوند.
داستان کمک میکند که تخیل کودکان به کار بیفتد و به حل مسائل و راههای مختلف آن فکر کنند و در واقع ذهن ورزی داشته باشند.
داستانهای اتولاین بچهها را در چالشی قرار میدهد تا یاد بگیرند برای حل مشکلاتشان همیشه لازم نیست از کسی کمک بگیرند و گاهی خودشان میتوانند از پس آنها بربیایند.
اتولین و آقای مانروی گم شده (هوپا)
اُتولین براون و بهترین دوستش، آقای مانرو، معمولاً از هم جدا نمیشوند... اما آقای مانرو مخفیانه رفته است نروژ تا ترول پشمالوی خیلی پاگندهی دندان کج و معوجی را پیدا کند. اُتولین با زیردریایی، هواپیمای دریایی و حتی قایق میرود دنبالش تا قبل از اینکه آقای مانرو تک و تنها با ترول ترسناک تروندهایم رودررو شود او را پیدا کند.
*
«اینجا ماجراجویی به اوج خودش رسیده است.» - راهنمای کتاب والدین بریتانیا
*
«کریس ریدل اینبار در متن و تصویرگری خلاقیت را به اوج خود رسانده است.» - گاردین