مدرسه عجیب و غریب 9 خانم بادی نویسنده غیر عادی (افق)
مدرسه ی ما، خانه ی ماست! (مهرسا)
معرفی مدرسهی ما خانهی ماست!
مراقب باش! در کنار آب (نردبان)
بیشتر وقتها، آب بامزه است ولی میتواند خطرناک هم باشد. کودکان باید روشهای مختلف حفظ ایمنی در داخل یا کنار آب را درک کنند، حالا چه پای شنا کردن در استخر، رودخانه یا دریا وسط باشد و چه قایقسواری. این کتاب در کنار متنی ساده و تصاویر بامزه، نکاتی را هم برای معلمان، والدین و مربیان مطرح میکند تا بتوانند استفادهی موثرتری از این کتاب داشته باشند.
مراقب باش! درخانه (نردبان)
بیشتر وقتها خانه امن است ولی بچهها باید همیشه مواظب خطرها باشند. کودکان باید روشهای مختلف ایمنی در خانه، مثل دوری از وسایل داغ یا داروها را بشناسند. این کتاب در کنار متنی ساده و تصاویر بامزه، نکاتی را هم برای معلمان، والدین و مربیان مطرح میکند تا بتوانند استفادهی مؤثرتری از این کتاب داشته باشند.
مراقب باش! درخیابان (نردبان)
خیابان جای شلوغ و خطرناکی است ولی همهی ما میتوانیم راههای ایمن ماندن را یاد بگیریم. کودکان باید روشهای مختلف ایمن ماندن در داخل یا نزدیکی خیابان- مثلا در حین دوچرخهسواری، سوار شدن به اتوبوس یا بودن در ماشین- را یاد بگیرند. این کتاب در کنار متنی ساده و تصاویر بامزه، نکاتی را هم برای معلمان، والدین و مربیان مطرح میکند تا بتوانند استفادهی مؤثرتری از این کتاب داشته باشند.
مربع (پرتقال)
مربع خوشحال (پرتقال)
با مربع قرمز آَشنا شوید؛ مربعی کامل و خوشحال که روز شنبه تکهتکه و سوراخسوراخ شد. او حالا دیگر یک مربع کامل نبود، حتی قرمز هم نبود، او نارنجی شده بود اما هنوز خوشحال بود، چون خودش را به یک فواره تبدیل کرد؛ فوارهای که شُرشُر و فِشفِش و شلپشلپ صدا میکرد. روز یکشنبه مربع تکهتکه شد و خودش را به شکل باغی درآورد.
روز دوشنبه که ریشریش شد سبز بود، برای همین خودش را به شکل یک پارک درآورد.
مربع خوشحال تا پایان هفته، هر روز به رنگ و شکل متفاوتی درمیآید تا اینکه روز جمعه...
مرداب فراموشی 1 همزاد (پرتقال)
جادو در جنگل وحشی رو به نابودی است. خیلی از موجودات جادویی جنگل را ترک کردهاند و آنهایی که باقی ماندهاند، روز به روز ضعیفتر میشوند. اما در اوج ناامیدی، اتفاق نادری در قبیلهی گابلینها میافتد که میتواند جادو را به جنگل وحشی برگرداند: یک همزاد در قبیله به دنیا آمده است؛ هدیهای بزرگ از کائنات، جلوهای از جادوی جهان.
برای استفاده از این قدرت جادویی همزاد، مراسم و مناسک مخصوصی لازم است؛ باید بچهی انسانی را بدزدند و همزاد را به جایش بگذارند. این ماموریت برای یک گابلین مثل آب خوردن است اما این بار کار خوب پیش نمیرود...
مردان کوچک محمد علی کلی (شهر قلم)
مردان کوچک، رویاهای دور و دراز قصهی مردانی است که با خیالپردازیهایشان زندگی کردند. مردانی که رویاهایشان را دوست داشتند. آنها با دل دادن به رویاها و آرزوهایشان موفق شدند برای همیشه در تاریخ بمانند. از محمدعلی کلی بهعنوان بزرگترین مشتزن کل تاریخ یاد میشود و قهرمانی که این کلمات را زندگی کرد: «روزها را نشمارید، روزها را با هم بسازیم.»
مرسی سوآرز بزرگ کی شود (پرتقال)
مرسی سوآرز، تازه به کلاس ششم رفته است. او و برادرش، مثل خیلی از بچه های فلوریدا در مدرسه ی خصوصی درس نخوانده اند، خانه ای بزرگ یا قایقی شیک ندارند و برای پرداخت هزینه های مدرسه مجبورند کار کنند. در مدرسه «ادنا سانتوز» با او مشکل ایجاد کرده و حسادتش را برمی انگیزد. در خانه نیز مشکلات جدیدی پیش آمده است: پدربزرگش، که رابطه ای صمیمی با مرسی دارد، مدام مسائل مهم را فراموش میکند، بیدلیل عصبانی می شود و زمین می خورد. هیچکس به مرسی نمیگوید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و او میان این همه مشکل، تنهاست!